طرحوارهها یا اصطلاحاً تلهها، الگوهای فکری عمیقی هستند که نگاه ما را به رویدادها، خودمان و دیگران تعیین میکنند و احساس ما را نسبت به خودمان نشان میدهند. این افکار که معمولا از کودکی و نوجوانی میآیند اگر چه موجب رنج ما میشوند اما پشت آنها امنیت داریم! مثلا کسی که از افکار بیارزشی رنج میبرد کارهایی انجام میدهد و به سمت روابطی میرود که باورهای او را تایید کند! او وارد رابطهای آسیبزا میشود و چون خود را قربانی باور دارد؛ همچنان در آن میماند، آسیب میبیند و تحمل میکند
نکته مهم اینکه وقتی ما دچار تلههای زندگی هستیم میخواهیم واقعیت را طوری ببینیم تا طبق باورها و افکار ما گردد! اما اگر ما بتوانیم آگاه به افکار و باورهای خود باشیم و بدانیم در کدام تلهها گرفتار هستیم و چگونه بر اساس آن در موقعیتهای مختلف، واقعیت را تحریف میکنیم؛ میتوانیم از دام تلههای خود رها شویم. در اینجا به چند نمونه از تلههای شایع اشاره میکنم
۱- رها شدگی: شما میترسید افرادی که دوست دارید را از دست بدهید و دچار تنهایی و بیکسی شوید. همیشه احساس میکنید ممکن است نزدیکان خود را از دست بدهید یا آنها شما را ترک کنند و فردی بهتر از شما را انتخاب کنند. پس تنها راه چاره که به ذهنتان میرسد این است که به دیگران وابسته شوید تا شما را ترک نکنند؛ اما این وابستگیهای شدید باعث میشود اتفاقا دیگران از شما دور شوند و شما از هر جدایی که ممکن است عادی هم باشد رنج بسیار بکشید!
۲- بیاعتمادی/ بدرفتاری: در این تله شما همیشه انتظار دارید از سمت دیگران به شما آسیب و بدرفتاری برسد! میترسید دیگران ممکن است شما را تحقیر کنند؛ به شما بیاحترامی کنند یا به شما دروغ بگویند و از شما سوءاستفاده کنند. اگر احساس کنید دیگران ممکن است از شما سوءاستفاده کنند با یک بیاعتمادی وارد رابطه میشوید؛ نمیگذارید کسی زیاد با شما صمیمی شود و نسبت به دیگران بدبین هستید. شما همیشه انتظار دارید به شما خیانت شود و به شما دروغ بگویند؛ پس رابطهای ماندگار و عمیق برقرار نمیکنید. کافیست با شما بدرفتاری کنند دچار عصبانیت شدید شده و به راحتی رابطه را کنار میگذارید چون از قبل هم انتظار چنین اتفاقی را داشتهاید.
ادامه از مطلب قبل
۳- تله وابستگی: اگر در کودکی به شما این حس را داده باشند که شما به تنهایی نمیتوانید خودکفا و مستقل باشید؛ ممکن است در دام این تله گرفتار شده باشید! شما همیشه برای انجام کارهایتان نیازمند دیگران هستید و بدون حمایت و کمک آنها نمیتوانید کار مهمی انجام دهید. موانعی که والدین بر سر راه استقلال کودک میگذارند باعث میشود او همیشه بترسد از اینکه مستقل و به تنهایی کاری انجام دهد و مسئولیت کارهایش را نیز بر عهده نگیرد
۴- تله آسیبپذیری: اگر در کودکی این حس به شما القاء شده باشد که مراقب باش! بیرون، دنیای خطرناکی هست؛ شما همیشه نگران هستید که ممکن است اتفاق بدی بیفتد! حمایت خیلی زیاد از کودک و ترساندن او از اتفاقات و دنیای بیرون، باعث میشود که شما در این تله گرفتار شوید. بیرون ممکن است خطرهایی متوجه ما باشد اما اینکه شما همیشه احساس ناامنی داشته و همیشه دنبال این باشید دیگران اعتماد و اطیمنان شما را جلب کنند تا با آنها ارتباط برقرار کنید آن هم زمانی که من درونم پر از حس ناامنی وجود دارد ناشی از احساس عدم امنیت است نه ناامنی بیرونی... این نگرانیها و ترسها معمولا منشاء واقعی و بیرونی ندارند مثلا شما همیشه نگران هستید بیمار نشوید؛ ورشکسته نشوید؛ یا همیشه میترسید ممکن است تصادف کنید!
۵- تله محرومیت هیجانی: شما باور دارید هیچکس شما را دوست ندارد! کسی شما را درک نمیکند و برای کسی مهم نیستید! اگر این باورهای شما باشد پس خود را شایسته ارتباط با افراد خوب و مهربان نمیدانید و گرفتار انسانهای بیعاطفه و آسیب زننده میشوید. البته خودتان نیز در ابراز احساسات مسئله دارید. وقتی در این تله هستید فکر میکنید که احساسات شما در رابطه پاسخ داده نمیشود پس همیشه از دیگران ناراحت و عصبانی هستید؛ اما از طرفی دیگر احساس تنهایی میکنید. چون باور ندارید کسی شما را دوست داشته باشد پس با احساسات بدی نیز وارد رابطه میشوید. شما به عشق باور ندارید اما میخواهید به سوی شما بیاید!
نکته: روانشناسی، علم تجویزی نیست که چیزی کلی در صفحات مجازی گفته شود و برای همه کارساز باشد! هر کس باید جداگانه بر اساس شرایط و شخصیتی که دارد تحت مشاوره قرار بگیرد. مطالبی که اینجا گفته میشود جهت راهنمایی بیشتر و روشن شدن مسیر تغییر برای شماست. مطالب را با دقت مطالعه کنید ممکن است به نکاتی برای تغییرتان برسید. تغییر طرحوارهها کار ساده و آسانی نیست و بهتر است در مواردی که مشکلات تلهها عمیق و گسترده است؛ یک درمانگر کنار تغییرات شما باشد.